English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (8189 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stop U ایست
stop U ایستاندن
stop U ایستادن توقف کردن
stop U از کار افتادن مانع شدن
stop U نگاه داشتن
stop U سدکردن
stop U تعطیل کردن
stop U خواباندن بند اوردن
stop U منع
stop U توقف منزلگاه بین راه
stop U ایستگاه نقطه
stop U مانع
stop U متوقف کننده
stop U گیره
stop U برخورد
stop U ورجستن
stop U ناک دان
stop U استوپ داور بوکس
stop U قطع کردن
stop U ایستادن
stop U متوقف کردن ایستگاه
stop U توقف
stop U مکث
stop U جلوگیری منع
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U انجام ندادن عملی
stop U توقف انجام کار
full stop U نقطه
full stop U وقفه کامل
bus stop U ایستگاه اتوبوس
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
stop volley U جاخالی
band stop U صافی میان نگذر
bar stop U ضربه میله
bar stop U توقف میله
decompression stop U مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
door stop U زبانه در
door stop U دکمه کله قندی
dynamic stop U ایست پویا
elevation stop U حد نهایی درجه
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
firing stop mechanism U مکانیسم ضامن اتش
firing stop mechanism U وسیله منع اتش ضامن خودکار
flag stop U ایست
flag stop U توقف
flue stop U کلید ارگ
flue stop U دکمه ارگ
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
stop instruction U دستورالعمل توقف
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
hop stop and jump U قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
isolating stop valve U شیر جدا کننده
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
leave stop U بازداشت
limit stop U حد ایست
program stop U توقف برنامه
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
safety stop U ترمز خطر
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
sear stop U مانع پایه اتش
sear stop U مانع چخماق
sear stop U ضامن چکاننده
start stop drives U محرکهای قطع و وصلی
start stop system U سیستم قطع و وصلی
start stop transmission U مخابره قطع و وصلی
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
stop bit U ذرهء ایست نما
stop bit U بیت توقف
stop bit U بیت ایست نما
stop charge regulation U تنظیم با قطع جریان
stop cock U شیر بستن جریان اب
stop cock U شیرسماوری
stop cock U شیر
stop code U کد توقف
stop dog U علامت وقف
stop element U عنصر ایست
stop go policy U سیاست تثبیت
stop go policy U توسعه
stop hit U دره
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stop knob U دکمه
stop lamp U چراغ ترمز
stop light U چراغ ترمز
stop lamp switch U کلید چراغ ترمز
stop lamp switch U کلید لامپ ترمز
stop light switch U کلید لامپ ترمز
stop list U صورت متخلفین
stop list U اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
stop logs U تیرکهای سد کننده
stop loss order U دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
Other Matches
stop by <idiom> U ملاقات کردن
non-stop U پیوسته
non-stop U پایسته
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
non-stop U مدام
non-stop U یک ریز
non-stop U بیتوقف
non-stop U یکسره
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
to come to a stop U از کار افتادن [مهندسی]
t stop U روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
stop over U توقف کوتاه مدت
stop off <idiom> U توقف بین راه
stop over <idiom> U شب بین راه ماندن
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
non-stop U بیوقفه
stop-go U رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to stop [doing something] U دست کشیدن
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
request stop U ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop press U خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
to put a stop to U را گرفتن
stop rod U میلهایستایی
to put a stop to U بس کردن جلو
to put a stop to U موقوف کردن
to bring to a stop U را گرفتن
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
to make a stop U مکث کردن
stop key U کلیداستپ
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
depth stop U توقفعمیق
end stop U بستتحتانی
water stop U اب بند
to make a stop U ایست کردن
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
to stop payment U درمانده یا ورشکست شدن
heel stop U ترمزگیر
ski stop U ترمزاسکی
stop at intersection U توقفدرتقاطع
stop button U دکمهایست
To stop coveting something. U دندان طمع چیزی را کشیدن
How far is the bus stop ? U تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
label-stop U زانویی آبچکان
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
Stop complaining. U [اینقدر] نق نزن.
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
Say when stop! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
Stop pushing! U هل ندهید!
Stop pushing! U عاجز نکنید !
Stop nagging! U نق نزن!
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
Where is the bus stop? U ایستگاه اتوبوس کجاست؟
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
stop squawk U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
stop sign U علامت توقف
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop mechanism U مکانیزم توقف
stop street U خیابان فرعی
stop the leave U بازداشت کردن
to bring to a stop U موقوف کردن
to bring to a stop U بس کردن جلو
stop watch U ساعت وقت گذاری
stop thief U ای دزد!دزدرابگیرید!
stop valve U شیر قطع جریان
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
the train runs without a stop U قطار بدون ایست
the train runs without a stop U میرود
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Does the train stop in London? U آیا قطار در لندن توقف دارد؟
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
a [non-stop] barrage of jokes U جوکهای مدام پشت سر هم
Signal a car to stop . U علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
stop/clear key U دکمهتوقف
stop/clear key U وضوح
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
to stop taking [pills] , [to go off a drug] U متوقف شدن [از خوردن قرص]
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Recent search history Forum search
1ان کار غیرقابل قبول واحمقانه را متوقف کن یا بقولی بس کن کارهای نا مقبول ونا بخردنانه را
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com